و هنوز تلخی این کلام امام امت در دل و دیده یاران انقلاب و شیفتگان اخلاص و رشادت مانا و پایا است.
شهید بهشتی برای انقلاب و نظام اسلامی یک «پدیده» عالیقدر و گوهری «گران»بها بود.
اینکه زوایا و معانی مستتر در این توصیفات چگونه قابل بیان است و اینکه از بیان دوباره این واژهها چه حسرتی بر دل غمدیده یاران انقلاب می نشیند، شرحی بی نهایت می طلبد و این مجال، تنها مقالی است برای تذکار و تنبهی به آنچه باید و شاید.
شهید بهشتی به فرموده امام امت به تنهایی یک ملت بود برای ملت ما و این جمله خود گویای عظمت و بزرگی مردی است که تمام توان علمی و قدرت اجرایی و بالاتر از آن، آبرو و حیثیت و عمر و جان خود را برای انقلاب مصروف داشت و در این راه از هیچ چیزی دریغ نورزید.
تاریخ انقلاب تا حدی- و فقط تا حدی- گویای مظلومیت مضاعف و رنج بیشماری است که بر بهشتی و اندیشه و حیات طیبه اش تحمیل شد و تنها زمانی همگان پی به حقیقت بردند که به قول امام امت، دیگر بهشتی در میان نبود.
شهید بهشتی از اوان نهضت و سالهای غربت امام و یارانش در اندیشه جهاد و به ویژه در فکر کادر سازی در میان نیروهای انقلابی بود و با توان و تسلطی که بر علم دینی و مباحث روز جهان داشت و تفوقی که بر زبانهای بین المللی و مباحث کلامی دنیای معاصر کسب کرده بود و نیز قدرت طرح و برنامه ریزی و مدیریت و درایتی که در تدبیر امور در چنته داشت به عنوان عنصری پویا و فعال در عرصه نهضت انقلابی امام چه پیش و چه پس از پیروزی انقلاب، حضوری مثمر ثمر از خود نشان داد و یکی از برجسته ترین نیروهای فکری و عملیاتی امام بشمار می رفت.
و این در حالی بود که او همیشه از سوی دشمنان این فکر و اندیشه و کسانی که حضور موثر او را نافی و منکر وجود غیرقابل اطمینان و بدلی خود می دیدند، زیر امواج مهیب و شکننده اتهام و نفرت و بدبینی قرار داشت و چه شایعات آلوده و سخنان مغرضانه ای که نثار قلب رئوف و دل بی آلایش او کردند، چه خون دلها که به او خوراندند.
بهشتی در آن سالهای پرغبار و تیره، زیر امواج سهمگین این زهرآگین شایعات دروغین، تنها دل به یار داشت و پا به کار.
زیر حجم انبوه بی مهری ها و ملامتها، سر خم نکرد و از غم دروغزنیها و اتهام پراکنیها، به یار شکوه نکرد و تنها « مظلوم ماند و مظلوم رفت و خار چشم دشمنان بود» آنگونه که امام فرمود.
و امام چه غمگنانه و دریغ آلود از بهشتی گفت وقتی دیگر در میان نبود...:
*بخشی از بیانات امام خمینی
«این پیشامد برای همه ملت ما ناگوار بود و اشخاصی که برای خدمت ، خودشان را حاضر کرده بودند و خدمتگزار این کشور بودند اشخاصی بودند که آنقدری که من آنها را می شناسم، از ابرار بوده اند . اشخاصی متعهد بوده اند که در رأس آنها مرحوم شهید بهشتی است. ایشان را من بیست سال بیشتر می شناختم، مراتب فضل ایشان و مراتب تعهد ایشان برمن معلوم بود و آنچه که من راجع به ایشان متأثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و مظلومیت ایشان در این کشور بود. مخالفین انقلاب، افرادی که بیشتر متعهدند، موثرتر در انقلابند، آنها را بیشتر مـورد هدف قرار داده اند. ایشـان مـورد هـدف اجانـب و وابستـگان به آنها در طول زندگی بود. تهمـت ها، تهمـت های ناگـوار به ایشـان می زدند. از آقای بهشتی اینها می خواستند یک موجود ستمکار دیکتاتور معرفی کنند، در صورتی که من بیش از بیست سال ایشان را می شناختم و برخلاف آنچه این بی انصاف ها در سرتاسر کشور تبلیغ کردند و «مرگ بر بهشتی» گفتند، من او را یک فرد متـعهد، مجتهد، متـدین، علاقه مند به ملت، علاقـه مند به اسلام...می دانستم...»
آیا آنچه بر بهشتی رفت و تاریخی که در برابر ماست درس عبرتی شده است فرا راه امروز و فردایمان در برابر آنانکه یادگارهای بهشتی و امثال و اقران اویند؟!